❤حس مادری❤

سال ۱۳۹۹ مبارک😍😙😙😙🤗

1399/1/7 3:07
377 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شاهانم👶

عشق دلم❤

عیدت مبارک جیگر گوشم💋

خوبی قربونت بشم

پارسال عید که تو دلم بودی آرزوم این بود که صحیح سالم بیای بغلم😍

امسال فقط از خدا سلامتیت رو خواستم🙏

الهی که یه عمر طولانی و باعزت و با تن سالم و دل خوش داشته باشی🙏

البته همه آدما و کوچولوهاشون🙏

امسال عید نمیگم بد ولی عجیب شروع شد 😟

از اواخر سال ۹۸ با یه بیماری به اسم کرونا درگیر بودیم 😔

الانم که ۶ عید ۱۳۹۹ هستیم از ترس این بیماری اصلا جایی نرفتیم

فقط خونه باباجون و مستقیم خونه

آخه این مریضی واگیر داره و خیلی سریییع مبتلا میشه ادم

حتی با دست دادن ساده یا با یه شئ که فرد آلوده بهش دست زده باشه

تو این روزا انقدر که دستامون رو شستیم پوستش رفته

این مریضی از چین وارده ایران شده و تا الان ۱۰۰و خورده ای کشور گرفتارش شدن

یه ویروس جهانی

اکثرا هم ادم هایی که ریه مریضی دارن یا سالخورده هستن مبتلا میشن و متاسفانه کشته هم زیاد داده

الان که دارم اینارو برات مینویسم خیییلی نگرانم از آینده😞

بخاطر تو بابایی و باباجون و مامان جون

دلواپسم

نمیدونم فردامون چی میشه

تنها راه نجاتمون اینه که واکسنش و کشف کنن و همه بزنن

که متاسفانه طول میکشه

و تا اون موقع معلوم نیس چه بلایی سرمون بیاد

خدایا خودت رحم کن بهمون🙏🙏🙏

یه موقع هایی از خدا گله میکنم،میگم خداجون تو که میخواستی انقدر عذابمون بدی چرا اصلا آفریدیمون😟

جدا از اتیش سوزی ساختمان پلاسکو و سقوط هواپیمای اوکراین،سیل و زلزله،حالام این بلایی که هیچ جوره نمیشه جلوش رو گرفت😔

خدایا بسه

دیگه طاقت نداریم

اوووفففف

بیخیال 

بشینیم غم و غصه بخوریم که چی

هرچی خدا بخواد همون میشه

ماهم تا جایی که بشه بهداشت رو رعایت میکنیم

الهی که به خیر بگذره فقط

خب نفسم

جونم برات بگه که از ترسمون حتی نشد بریم یه خرید جانانه بکنم برات

فدات بشم که نتونستیم ببریمت آتلیه یه عکس خوشگل بندازیم

ولی مامانت زرنگه😏

اینترنتی برات یه دست لباس خوشگل سفارش داد

اینم عکس گل پسرم کنار سفره هفت 

سال ۱۳۹۹ و دقیقا ۹ ماهگیه شاهانم🤗🤗🤗

الهی که برای هممممه ی مردم سرزمینم بهترین سال باشه

بزار از خوبیاشم برات بگم،اینکه بابا محمد مجبور شد خونه بمونه و قرنطینه بشه،همش باهات بازی میکنه و من بهتر به کارام میرسم و استراحت میکنم

تازه هر شب هم میریم طبقه پایین خونه بابا بزرگت و عمو و زنعمو هم میان و کلی بهت خوش میگذره

راستی از ۸ ماهگیت برات ننوشتم

چون خیلی درگیر بودم

آخه حدودا ۷ ماه و ۱۰روزه که بود یه سرما خوردگیه شدیییدی گرفتی که نگم

جیگرم میسوزه حتی یادش که میوفتم

تب شدیید سرفه های ناجور 

انقدررر بی حال بودی که فقط میفتادی تو بغلم و سرتو میزاشتی رو شونم من همش میچرخوندمت

یکبار صبح برویمت دکتر و یبارم بعد از ظهر

خیییلییی روزای بدی بود

حاظرم خودم همه جوره مریض بشم اما تو حتی از بینیت هم آب نیاد

روزای خیلی بدی بود😢

مامانمم تازه رفته بود مسافرت بخاطر اینکه بهش خوش بگذره اصلا بهش نگفتم

لب به هیچی هم نمیزدی فقط آب و چایی😢

الهی بگردم😌

تا ۳ روز اوضاع همین بود

انقدرم بد دارو میخوردی که عذاب بود دارو دادن برات ،هر دفعه بالا میوردی😟

بعد یکم بهتر شدی ولی من ازت گرفتم

خداروشکر زود آمپول و تقویت زدم زیاد خودمو ننداختم ولی بازم مریضی استراحت میخواست که نمیشد 

خلاصه که گذشت

بره دیگه بر نگرده اون روزا😌

متاسفانه قد و وزنت هم نمیدونم اصلا جراعت نمیکنم ببرمت خانه بهداشت

ولی به نظرم لاغر شدی،آخه خییلی شیطون شدی😣

عکس از ۸ ماهگیت

از ۸ ماهگی یاد گرفتی از میز و مبل و هرچی که دم دسته میگیری و وایمیستی

از دوبلکس خونه هم که ارتفاعش بلنده قشنگ میری بالا

عین بنزم که ۴دست و پا میری

یه عکس دیگه تو ۸ ماهگی

دست و پای لخت هم که خدا نکنه ببینی سریع دهنتو میزنی بهش لیس میزنی

تازگیا یاد گرفتی دماغتو جمع میکنی موش میشی (سال موش هم هست)

تازه ماهی هم میشی لباتو میدی تو و من میمیرم برات😍😍😍به قول بابا محمد ماهی که امسال جرات نکردیم بخریم تو میشی ماهی خونمون

عکس خوب ندارم از موش و ماهی شدنت

حتما میگیرم و میام میزارم

کلی آپشن داری واسه خودت

عشق مامان دورت بگردم امشب متوجه شدیم دندونت بسلامتی انگار میخواد در بیاد،لثت سفت و سفید شده وقتی دست میزنم مثل دکمه برجسته شده

انشالله که براحتی دربیاری🙏

میخوام برات آش دندونی درست کنم 

فدای مروارید خوشگلت بشم من آخه

خب دیگه آخر این پست رو با یه عکس خفن و حرفه ای تموم میکنیم

هرچی هم یادم اومد که ننوشته بودم دوباره میام و مینویسم😚😚😚😚

شبت بخیر فدای صورت قشنگت بشم من آخه😍😍😍

 

پسندها (6)

نظرات (0)