❤حس مادری❤

خاطرات شاهان کوچولو👶☺

1398/6/2 18:16
531 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام دوردونه

فدای اون چشمات بشم که همش دورتو نگاه میکنی

این عکس برای ۲۵ روزگیته که من و تو با باباجون و مامان جون برای ۴،۵ روز  رفته بودیم پلور🤗

تو این هوای گرم واقعا لازم بود 😥

آب و هواش عالی بود👌

خیلی خوش گذشت بهمون ولی ای کاش بابا محمد هم باهامون بود

ولی دیگه دلش طاقت نیاورد و پنجشنبه و جمعه ش اومد پیشمون

پسر قشنگم نمیدونم از کجا شروع کنم خاطراتت رو ولی هرچی به ذهنم اومد برات مینویسم

بعد از یه تفریح حسابی اومدیم خونه خودمون ۲روز 

ولی از حق نگذریم خیلی سخته بچه داری

خدارو شکر که تو ساکتی و مامانو اذیت نمیکنی دورت بگردم

هر دو ساعت بیدار میشی شیر میخوری و جاتو عوض میکنم و دوباره میخوابی

چند بار هم عادت کرده بودی نصف شب بیدار میشدی و بازی میخواستی که الحمدالله ترک کردی😥😅

خلاصه پسر خوبی هستی 

موهات هم از کف سر شروع کرد به ریختن😆 دوباره مثل پرز داره در میاد

کچلک مامان

تو همه جوره برای من خوشگلی😍

اینم عکس یک ماهگیت که بردیمت آتلیه تندیس طلایی ولی هنوز عکسات حاضر نیست،اینو خودم ازت انداختم اونجا

نفس من تو یک ماهگی ۴۷۰۰ وزنت بود

ماشاالله خیلی خوب وزن گرفتی

راستی خیلی شکمو هستی و فقط دوست داری بخوری

اصلا سیرمونی نداری

من همش در حال شیر دادن بهتم و مجبور شدم کمکی هم بدم بهت

شمگو مامان

جیگر من

روز به روز داری بزرگتر میشی و خوشگل تر

تا الان که دو ماهت هست چند رنگ عوض کردی

دو سه روز اول که سفید سفید بودی

بعد زردی گرفتی

بعد سرخ شدی

بعدشم سبزه سبزه شدی😆😅

دیگه داشت باورمون میشد که یه پسر سبزه رو هستی که خدارو شکر الان داری کم کم دوباره سفید میشی

اوایل شبیه دایی جون بودی

بور و سفییید

الان شبیه خودم شدی

لب و دهنت

گردی صورتت

چشم و ابرو مشکیت

ولی هنوزم داری تغییر میکنی

انقدر روز ها داره زود میگذره که باورم نمیشه

قربون خدا برم که تو رو به ما داد 

هرچقدر شکرش کنم بازم کمه

راستی تو ۴۰روزه بودی که رستا خانم هم بدنیا اومد 🤗🤗🤗دختره دخترخاله مهسا

انقده شیرینه مامان😍😍😍

الهی که هرکس بچه نداره خدا یدونه سالم و صالحشو بده بهش

خدا جون تو و بابایی و خانوادمو برای من نگه داره همینجور خوشبخت🙏

تازگیا باهات که حرف میزنیم لبخند میزنی

زبونمو درمیارم توام زبونتو میاری بیرون👅

انقدر باهوشی

خیلی هم بدن سفتی داری ماشاالله

وقتی گشنته دین و ایمان نمیشناسی انقدر دست و پا میزنی ،وقتی میخوایم نگهت داریم نمیتونیم 💪💪

یک روز قبل از عید غدیر که روز عرفه بود  (یکشنبه،۲۰ مرداد)بردیمت ختنه کردیم و مردی شدی برای خودت

مرد کوچولو ۵۳ روزه من

انقدر گریه کردی و جیییغ زدی ضعف کردی

اعصابمون خورد شد 

جیگر گوشم 

قربون اشکات برم من

تا دو ساعت بی قرار بودی

بعدشم خوابیدی

شبش هم راحت خوابیدی 

هر ۴ساعت هم بهت استامینوفن میدادیم

امروز هم بردیمت خانه بهداشت بهت واکسن دو ماهگیت زدن

یه کوچولو گریه کردی و خوابیدی ولی بعد یک ساعت گوله گوله اشک میریختی و جیغ میزدی 

الهی بمیرم پاتو که تکون میدادی دردت میگرفت و گریه میکردی

کمپرس یخ گذاشتم برات و استامینوفن دادم بهت الان دو ساعته که خوابیدی شکر خدا فقط باید مواظب باشم تا تب نکنی

قربون شکل ماهت بشم من

دیشب بردمت عروسی هرکی میدیدت میگفت براش اسفند دود کن 

ماشاالله درشتی مامان

قربونت بشم 

بازم اگه چیزی از قلم انداخته بودم میام و برات مینویسم

دردو بلات به جونم 😗😗😗

پسندها (10)

نظرات (8)

مامان و بابای حلما و حسینمامان و بابای حلما و حسین
2 شهریور 98 18:35
آخی چه نازه خدا حفظش کنه
مامانِ شاهان👩
پاسخ
آمین🙏مرسی عزیزم
مامان صدرامامان صدرا
2 شهریور 98 19:41
الهههههی از چشم بد دور 😍
مامانِ شاهان👩
پاسخ
مرسی عشقم😘
ـ.❅。°❆·زﮰنــــــــــبــــــــــ。*.❅· °。·❆ـ.❅。°❆·زﮰنــــــــــبــــــــــ。*.❅· °。·❆
3 شهریور 98 16:45
ای جونم چه گل پسری
مامانِ شاهان👩
پاسخ
😍😚😚😚
نرگسنرگس
4 شهریور 98 0:10
ماشالله . خدا حفظش کنه .
مامانِ شاهان👩
پاسخ
ممنون عزیزم
نرگسنرگس
4 شهریور 98 0:10
ما شما رو با افتخار دنبال کردیم . لطفا شما هم ما رو دنبال کنید.
♡fatemeh♡♡fatemeh♡
6 شهریور 98 11:27
آخی چه کوچولو نازی 😘💞
خدا حفظش کنه😇🌹
مامانِ شاهان👩
پاسخ
فدات بشم من مرسی
مامانمامان
28 شهریور 98 11:05
سلام دوست عزیز نینی وبلاگی.
خوشحالم با وبلاگتون آشنا شدم و بااجازتون بعنوان دنبال کننده اضافش کردم.خوشحال میشیم شماهم به ما سر بزنید و دنبالمون کنید
مامانِ شاهان👩
پاسخ
سلام به روی ماهت،چشم گلم
✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿✿‿✿𝑀𝑜𝑏𝑖𝑛𝑎✿‿✿
13 مهر 98 13:57
الهییی😍😍
چه جیگرههه😘😘😘
مامانِ شاهان👩
پاسخ
مرسی عشقممم🌼🌸